از دور مي نشينم و مي بينم و حسرت مي خورم - بانی فیلم
از دور مي نشينم و مي بينم و حسرت مي خورم. بانی فیلم آنلاین: سعيد پيردوست يكي از بازيگراني است كه از دوران جواني در اين حرفه فعاليت كرده است ...
«سعيد پيردوست»: از دور مي نشينم و مي بينم و حسرت مي خورم
باني فيلم/ سعيد پيردوست يکي از بازيگراني است که از دوران جواني در اين حرفه فعاليت کرده است و در طول اين سالها با کارگردانان خوبي هم همکاري ...
از دور می نشینم و می بینم و حسرت می خورم | بانی فیلم
از دور می نشینم و می بینم و حسرت می خورم ... اینترنت و شبکه / طراحی صفحات وب / سایتهای زیبا، به ندرت باعث فروش بالا می شوند , فرهنگ و جامعه ...
از دور می نشینم و می بینم و حسرت می خورم
لينك قبلي · لينك بعدي. اخبار مرتبط. ترجمه و انتشار کتاب «امام رضا (ع) در منابع اهل سنت» در تایلند · رویای سرخ در ایتالیا · معرفی بخشهای اصلی مسابقه سینما ...
از دور می نشینم و می بینم و حسرت می خورم - TitreAkhbar ...
نتایج جستجو برای : از دور می نشینم و می بینم و حسرت می خورم. بیاد مجلس چی می پوشه؟ عصر ایران اخبار مشابه ۱۳۹۴-۳-۲۳ ۱۲:۳۵|۱۰ ساعت پیش فتوکاتور; حسرت ...
بانیفیلم - هنرمندان به دیدن «قایق کاغذی» می نشینند ...
گپی کوتاه با سعید پیردوست · از دور مي نشينم و مي بينم و حسرت مي خورم ... هنرمندان به دیدن «قایق کاغذی» می نشینند ...
بانیفیلم - «در بار انداز» آماده اجرا می شود - صاحبخبر
از دور مي نشينم و مي بينم و حسرت مي خورم ... کارگردان، نمایش «در بار انداز» را که برداشتی از فیلم مشهور الیا کازان است آماده اجرا و روی صحنه می برد.
سایه دیم
به زندگی که می نگرم، می بینم چقدر نیمه دارد این نیمه ی زندگی. ... صورتم که خیس می شود، به انتظار ظهورت وضو می گیرم و به شکرانه جمعه ای دیگر، نماز عشق می خوانم و باز دوباره آرام ... مطمئن باش این که تنها من به دردت می خورم! .... چقدر دور خواهیم شد. ... جرعه ای حسرت می نوشیم تا خستگی مان دو چندان شود. ... سکوت آرام کنار جمعمان می نشیند.
آذر 1393 - آتش سودا
با زانو می خورم به یکی از قاب های آلومینیومی زنگ زده شهیدی. دلم می خواهد از قطعه 50 خودم را بیرون بیاندازم. میروم روی سنگ فرش ها. از دور تعدادی سنگ قبر را می بینم که
پرسه ها ... - جزئیات
همیشه به اواسط بهمن که می رسم یک لحظه یک دقیقه زمان می ایستد برگشت می خورم به همان سال . ... دست های واقعیت دیگر واقعی نیستند و من فقط حس می کنم از جایی دور تر . .... با آدم ها سلام و علیک می کند، کار می کند، خسته می شود، در کافه ای می نشیند، گپ می .... از روی گونه سر می خورد، ادامه ی هر مکالمه ی تلفنی ت یک حسرت است که چرا کسی
عقده های بدخيم
احساس می کنم نزدیک ترین آدم های اطرافم از من خیلی دورند. ... جنب و جوش آدم ها را می بینم. ... خیلی مانده که کسی جزیره ی من را حتی از راه دور ببیند. .... بعد همین طور می نشیند روی صندلی چرخدارش و بی توجه به تشویق های دیگران به دویدن دو کودک شش ساله نگاه می کند و آه می کشد. ... همزمان حسرت می خورم و هیچ کاری نمی کنم.
سایرین - بهترین شعرهایی که خوندم
می رفتی و من خیره بودم رو به یک تردید. ای کاش یک ... من آرزوهای خودم را با تو می بینم .... برسی ای تمام حسرت من کاش روزی به آرزوهایت ..... هی دور می زنی و غزل دوره می کنی ! ... دیوانه ای که می نشیند پشت فرمان، مست ... تا می خورم در جیب یک پیراهن مشکی.
تجرد یا ازدواج - تجرد بعد از سی سالگی
از تنهایی ، از اینکه می بینم الان با وجود همه داشته ها هیچ کس نمی بیندت وای به روزی که .... دیگری گفت: من بودم می رفتم و می گفتم مزاحمت نمی شوم فقط می نشینم تا کارت تمام ... هرکسی راهکارش را ارایه می داد، دختر دلشکسته از غم معشوق دور از دسترسش اشک می ... بدنی که در حسرت یک لمس تصادفی و یا یک نوازش ساده بود تبدیل شده به یک ...
دل نوشته های تنهایی - نسیم پریشان
یه بار گفته بودم : یه روزی برمی گردم و پاییز شهرم رو می بینم .... و اکنون که در این قسمت دنیا می تواند دور از تمام دغدغه ها بیارامد گذشته هایش را می کاود. می دانی ! .... حسرت مي خورم .... خدا كنار همين نيمكت ساده پارك مي نشيند كه ميزبان عاشقانه ها ست .
خــــط دوم کــــم رنگ
می آیم و قصه ی مفصل روزهای آخر و ثانیه های آخر را برایتان می نویسم. ... یک عالمه خاطره ی شیرین و دلچسب دور تا دور قاب عکس معلق اند. .... کناری ام که خالی می شود دختر فوری بلند می شود و می آید کنارم می نشیند. ... خیلی دکتر رفتم و دارو خوردم ولی هیچ فایده ای نداشت. .... سه ماهگی مادرم را می بینم در تابستان آن سال های دور.
شهریور ۱۳۹۲ - بلندی های دور
احساس خلاء می کنم؛ جای یه دوست دختر رو تو زندگی م خالی می بینم. ... ولی چند روزه با تمام وجودم حسرت روزایی رو می خورم که خواهرم نزدیکم بود و قدر اون روزها رو ندونستم.
... سه شنبه های سگ پدر
انقدر خوب می فهممشان که انگار خودم ساعت ها و روزها نوشتمشان . ... فاطمه می خوانمت و خودم را می بینم . ... وقتی تمام چیزهایی که زندگیت بودن رو می اندازی دور . .... هیچوقت توی خواب هم فکر نمیکردم روزی بیاید که حسرت یک ساعت نشستن و استراحت کردن به دلم بماند! ... می گویی باز چه می خواهی که داری خرم می کنی . ..... روی تاب می نشینم .
سنگ را ستاره ها ماهی می کنند
مثلا علاقه ام به نقاشی بیشتر می شود و به طرز غریبی می توانم خطوط را صاف تر و هنرمندانه ... و خواب اژدهایی سبز که فوتبال را با گلوله های آتشین بازی می کند می بینم. .... کتاب ها بر می دارم و می گذارم روی زمین، چهارزانو می نشینم کنارشان و آقتاب از پس پرده ... حسرت حیاط های کوچکی که دور تا دورش را آپارتمان های بزرگ گرفته اند و پر از ...
و چای می خورم حسرت خراسان را ... | جستجو | دنیای اینترنت
ازت دور می شوم... باران مي بارد... قدم مي زنم. دلم گرفته. قدم مي زنم. پشت پلک های سنگینم بغض چنگ مي ... هروقت همه ی بچه های لشکر گیلاس داشتند بخورند،من هم می خورم!
مکث
نگاهم می کنند و من از حفره های خالی چشمهای سیاهم همه شان را می بینم. ... برمی گردم و روی همان ملحفه نازک می نشینم. ... همچو او بسیار است و بعد عشق و درد و حسرت را چنان دلنشین به هم می آمیزد در این غزل که دل هر موجودی به درد می آید. ... روز اول که آمدیم اینجا یک میز بزرگ بود که ما دور آن جمع می شدیم و می زدیم به سلامتی هم جام ها را.
یک پنجره برای پرواز
هر کدامشان را گوش می دهی، فکر یک حسرت نداشته می افتی! ... سیگار من را چک کن که خالی نباشد، و دور از من که می روی ژاکت آبی ات را نپوش و کمتر بخند! ... انجام دادن مي نشيند اظهار نظرهاي بي شعورهاي روشن فكرنماي سياسي را گوش ميكند و ... وقتی این همه "بی فرهنگی" را یک جا در برخی از گروه ها و مکالمات می بینم، به خودمان خنده ام می گیرد.
کـلاغ ها هیــچــ وقتـــ به خانه نمی رسند
مو دورِ انگشتش لوله می کرد ، می کشید، یکهو وِل می کرد. ... درست است که حالا دارم روز های خوبی را می گذرانم، اما هیچ دلیل نمی شود که یادم برود کجا این زندگی حسرت ها به دلِ من ... مصاحبه ای می خوانم، یا تووی تلوزیون مستندی می بینم، چه حالی می شوم. .... که به خوردم نمی رود و باز هم یک گوشه می نشینم و به حالِ همه غصه می خورم.
درگیر جنگ تن به تنم با تنی که نیست / دارم شکست می خورم ...
بغض هایم را کف دستانم خفه می کنم و به خواب می روم تا روز بعد که دوباره زره بپوشم و ... . +این ... هیچ بعید نیست در آینده ای نه چندان دور از خون حیوانات برای تغییر ذائقه ی دوستداران خون آشام ها ..... خیس از بارش چشمان خودم آسمان را در همذات پنداری با خویش می بینم ... مرا با تمام این حسرت ها و آغوش ها و لبخند های جامانده و ناتمام در قبر می گذارند
آبان ۱۳۸۸ - کافه کافکا - بلاگفا
خانم اوريانت آنجا پشت دخل با كسي حرف مي زند كه من نمي بينمش. ... خانم اوريانت از جايش بلند مي شود و چيزهايي ميگويد و مي خندد و دوباره مي نشيند. قهوه و كيكم را مي خورم. .... شاخکهایم تکان می خورد و ویروسهای بی شرف را روی هوا می بینم که چطور در حالت معلق ... در آخر هم کمی برای عکسهایی که به خاطر بی دقتی سوخته بودند حسرت می خوردیم.
مي خواهم موسي شوم !
گريه دارم و دلم مي خواهد از آسمان ها قد خم كند و دست بيندازم دور گردنش . .... _ تا پنج سال ِ ديگه قهوه نمي خورم فرزانه . ..... نگاه كه مي كنم خودمان را روي پلي مي بينم كه جمعيت زيادي سمت چپش ايستاده اند و دوردست را مي نگرند و مي گريند . ...... گوشه ي حياط رو به قبله مي نشينم و عاشورايم را مي خوانم كه غزاله هم چادر نماز به ...... نگاه هاي حسرت بار .
بانو - با هم تا بهشت
می بینم چه قدر آن روزها "بودنت" در این روزهای من آرزو بوده است. .... آقای من؛ گاهی حسابی حسرت می خورم به دلگرمیت به خدا! .... است، شل است، توان حرکت ندارد، یک جا می نشیند، سرش را بین دست هایش می گیرد و فقط نگاه می کند. ..... خیلی سخته که نتونی به همسرت خبر تصادف رو بدی و دور دورتا بیمارستان رو راه بری و ذکر ...
فروردین 1393 - خرمالوی سیاه
گنده اش کرده ام؟ خب چه کنم که زن ها دست هم را توی این جامعه نمی گیرند و بعد می نشینم و می بینم که مردها چه جوری دست های هم را می چسبند. حسرت برانگیز نیست؟ .... حاضرم یکی تف کند توی صورتم و بگوید به نظرش به هیچ دردی نمی خورم. حاضرم که مردی به .... دور انگشتم تخته های کوچک گذاشتند و پشت و زیر دستم را گچ گرفتند. در تمام آن
سایت سارا شعر - برگزیده زیباترین شعرها از شاعران دیروز و ...
با بغض فرو می خورم ... ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور ، ... دارد همین لحضه یك فوج كبوتر سپید ، از فراز كوچه ما می گذرد ... حسرت ما را به عمر رفته، چون برگ خزان ..... نشینُم تا كه عمرُم بر سر آیو ..... ن شكوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم
کمند محبّت
تاحالا شده وقتی می رید حرم به کبوترای حضرتی غبطه بخورید؟ ... ماه رجب تموم شد و اونایی که مثل من جاموندند، در حسرت حرم و خلوت انس با علی بن موسی ... پس خواسته های تو بگونه ای باشد که جمال و زیبایی تو را تأمین و رنج سختی را از تو دور کند، .... وقتی دعای مأثور می خوانیم، گاهی چنان هماهنگ با فطرتمان به جانمان می نشیند، که نه تنها
بی شک از گذشته می ترسم ، از عدالتش &
از راه دور. از پشت کوههای عمود بلند. از میان دره هایی که شیرانش شهره بوده اند. می آید. مرهم ... این تنها زمانی هست که به ماهی تنگ آب غبطه می خورم. موجودی که ...